کد مطلب:134734 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:272

موضع امام علی بعد از عثمان
مردم نزد امام علی (ع) آمدند و از او می خواستند تا خلافت را بپذیرد ولی آن حضرت ابا می كرد؛ نه این كه آن بزرگوار در خود قدرت خلافت و توان كشیدن بار و تبعات آن را نداشت؛ بلكه حضرت با تمام وجود آماده ی آن بود و جامعه ی اسلامی را خوب آزموده بود و با طبقات مختلف آن معاشرت داشت و از نزدیك مراقب اوضاع اجتماعی بود و به ژرفای آن نفوذ كرده بود و وجدان طبقاتی آن را هم به خوبی می شناخت.

علاوه بر تمام اینها از قدرت ویژه ای كه از پیامبر (ص) بهره می برد نیز برخوردار بود، چون مشاور و رازدار او، فرمانده ی سپاه، مجری فرمانها و پیام رسان آن حضرت (ص) بود. این مقام ویژه ای بود كه هیچ یك از اصحاب از آن برخوردار نبودند، بدین جهت او را برای مسؤولیت مهم حكومت كاملا آماده ساخته بود. پیامبر (ص) هم با سپردن این مسؤولیتهای مهم در پی آماده سازی علی (ع) برای پذیرش مهم ترین مقام جامعه ی اسلامی بود و علی (ع) هم در شرایط عالی و آرمانی به سر می برد. از فحوای سخن چنین بر می آمد كه او جانشینی است كه باید بعد از پیامبر (ص) در جامعه ی اسلامی بر مسند خلافت تكیه زند.

اما اگر حضرت (ع) نتوانست بعد از پیامبر (ص) به حكومت برسد، هرگز از جامعه


جدا نشده بود و بر عكس در مسائل اجتماعی مشاركت جدی می ورزید. ابوبكر، عمر و بعد از آنها عثمان هرگز از دیدگاههای حضرت (ع) در امور قضایی، سیاست و جنگ (به ویژه در دوران خلافت عثمان) بی نیاز نبودند؛ حضرت (ع) كاملا با جریانهایی در ارتباط بودند كه جامعه اسلامی را در هم می نوردید. اما عثمان چندان از راهنمایی و هدایت گری امام (ع) بهره مند نبود، چون خویشاوندان مشهور وی مانع این كار می شدند.

حضرت (ع) مشاهده می كرد كه جامعه ی اسلامی به واسطه ی سیاست غیر حكیمانه ای كه كارگزاران عثمان در زمان خلافتش در پیش گرفته اند، در شكاف عمیقی از فاصله های اجتماعی و اقتصادی فرو رفته است كه روز به روز بیشتر می شد. حضرت (ع) ملاحظه می كرد كه هدایت گریهای عظیم دینی كه پیامبر (ص) در طول حیاتشان برای پی ریزی اصول آن در جامعه ی اسلامی نوپا انجام داده بودند، كارآمدی خود را در هدایت و جهت دهی زندگی مردم از دست داده است.

مردم در چنین وضعی به خود روی آوردند، چون اعتماد به قدرت حاكم را از دست دادند و در پی احقاق حقوق و حفظ آن به وسیله ی خودشان شدند. بدین ترتیب رابطه ی بین آنها و نمادهای معنوی كه باید راهبرد زندگی شان باشد، قطع گردید. مردم دریافته بودند كه راه جبران این فساد آن است كه حاكم و داوری درست بر آنان حاكم گردد تا اعتماد از دست رفته اشان نسبت به حاكمان دوباره بازگردد. اما این عمل به سادگی قابل دستیابی نبود، چون طبقات نوپایی به وجود آمده بودند كه اجازه ی چنین كاری را نمی دادند و لازمه ی چنین طبقه ای آن است كه در برابر هر روش اصلاح طلبانه و تلاش سازنده، بایستند.

بنابراین علی (ع) به واسطه ی آگاهی عمیق از شرایط اجتماعی و روانی ای كه جامعه ی اسلامی را در آن دوران در هم نوردیده بود - دریافت، شور انقلابی درباره ی اموری كه عثمان به آن حد رسانده بود اگر بخواهد پایان دهد لازمه اش یك عمل انقلابی ای است كه اركان جامعه ی اسلامی را از جنبه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در برگیرد؛ و از آن جایی كه بیعت یك قرار داد حقیقی است، مسؤولیتها، تكالیف و حقوقی را برای حاكمان و شهروندان در پی دارد [1] كه (به سادگی انجام پذیر نیست). لذا از پاسخ فوری به فشار توده ی مردم و صحابه


در باب پذیرش خلافت، سرباز زد. حضرت علی (ع) می خواست آنها را در برابر آزمونی قرار دهد كه به واسطه ی آن میزان آمادگی شان را در پذیرش شیوه ی انقلاب در عمل، دریابد تا در آینده گمان نبرند كه فریب خورده اند و از شور انقلابی شان سوءاستفاه شده است وقتی دشواری شرایطی كه باید به فسادی كه علیه آن شوریدند، درك نمایند.

به همین خاطر فرموده است:

«مرا رها كنید در پی دیگری باشید؛ كه ما با امری روبه رو هستیم كه رویه ها و رنگهای گوناگون دارد. دلها در برابر آن بر جای نمی مانند و خردها هم بر پای. كران تا كران را تیرگی فرا گرفته است و راه راست ناشناس گردیده است. بدانید كه اگر من درخواست شما را پذیرفتم با شما چنان می كنم كه خود می دانم و به گفته ی گوینده و ملامت سرزنش كننده گوش نمی دارم، و اگر مرا واگذارید، همچون یكی از شمایم و برای كسی كه كارخود را به او می سپارید، بهتر از دیگران فرمانبردار و شنوایم؛ من اگر وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم» [2] .

اما مردم نپذیرفتند كه حضرت (ع) از پذیرش خلافت سرباز زند، لذا به درخواست آنها پاسخ مثبت داد.

حضرت (ع) به محض پذیرش خلافت سیاست اش را به خاطر تحقق هدفهایی كه خلافت را به خاطر آن پذیرفت، اعلام نمود. این سیاست یك امر ناگهانی نبود كه برای روز پذیرش خلافت آن را به كار بندد، بلكه روشی بود كاملا بررسی شده و برگرفته از واقعیتی كه جامعه ی اسلامی در آن روزگار از آن رنج می برد و زمینه ساز حركت جامعه به سوی جلو و آماده كننده ی جامعه برای رسیدن آن به آرمانهایی كه به آن چشم دوخته و شیفته آن بودند.


[1] اين حقوق را در شرايط دشواري زندگي اش يعني بعد از صفين در خطبه اي اشاره كرده است.

[2] نهج البلاغه، خ 92.